مجموعه سخنرانی عقل سرخ حجت الاسلام کاشانی - صوت جلسه اول
یکی از فحشهایی که در تاریخ و یا حتّی بعضی از معاصرین به امام حسین علیه السلام دادهاند این است که…. مثلاً یک کسی که ان شاء الله خدای متعال به او مرگ بدهد گفته است که بعد از امام حسین علیه السلام اهل بیت علیهم السلام نستجیربالله سرِ عقل آمدند و عاقلانه رفتار کردند و دیگر قیام نکردند! یعنی حرکت امام حسین علیه السلام را رسماً دیوانگی میداند!…. این شخص به ظاهر شیعه است و در کشور خودمان هم زندگی میکند! تئوریسینِ سیاسی هم هست، زنده هم هست!
یعنی از زمان خودِ حضرت این فحش را دادهاند، امام صادق سلام الله علیه بعد از نماز خود به سجده میروند و میفرمایند: خدایا! رحمت خود را بر کسانی که زوّار قبر ابی عبد الله الحسین علیه السلام هستند نازل کن، آنهایی که گریه کردند، آنهایی که ناله زدند، آنهایی که با صدای بلند گریه کردند، آنهایی که آفتاب به صورتشان خورد ... خدایا! به اینها طعنه میزنند! …. ولی اینها بخاطر محبّتِ ما به طعنهها توجّه نمیکنند و میروند!… چون در آن زمان هم زیارت رفتن خطر داشت، راوی میگوید: زمان امام صادق علیه السلام وقتی ما میخواستیم برویم برعکسِ تمام مسافرها بودیم، ما شبها حرکت میکردیم و روزها در جایی مخفی میشدیم! … لذا میگفتند مگر دیوانه هستی که خود را به خطر میاندازی؟
...
بچّههای کوچک تا شب عاشورا محافظی همچون قمر بنی هاشم علیه السلام داشتند، کسی تا آن روز به آنها چپ حرف نزده بود، اینها در امنیّت بودند، انسان فقط به همین فکر کند که در این بیابانهای اطراف غرب تهران یک دختربچّه را بدون اینکه او را بترسانید سوار ماشین کنید و به آنجا ببرید و از ماشین پیاده کنید و ماشین را چند متر آن طرفتر ببرید و چراغها را خاموش کنید، اصلاً نمیخواهد او را دنبال کنید… اصلاً نمیخواهد داغ دیده باشد… نمیخواهد ترسیده باشد…
...
یک وقتی دو لشکر مقابل هم قرار میگیرند، وقتی جنگ تمام میشود و یک طرف مغلوب میشود میگویند غنیمت به همه میرسد، اینجا یک خانواده هستند که هشتاد نفر زن و بچّه هستند و سی هزار وحشی که یک درهم هم برای آنها یک درهم است… قبل از اینکه سراغ بدنها بروند به خیمهها حمله کردند، عجله کردند…
شما یک تکّه گوشت را برای چند حیوانِ وحشی بینداز و ببین چطور با هم رقابت میکنند… یکی دوید، یکی با اسب رفت، شیخ مفید میفرماید که راوی گفته است: دیدم یک اسبسواری حمله کرد… اینها آنقدر عجله کردند، منابع قدیمیِ ما که همعصر شیخ کلینی بودند نوشتهاند: چند دختر اهل بیت علیهم السلام و شاید دختر سیّدالشّهداء علیه السلام زیر دست و پای این اسبها شهید شدند…
در منابعِ جدید نوشتهاند دخترِ حضرت مسلم علیه السلام در غارتِ خیام کشته شد…
راوی میگوید: هنوز آن لحظه را در خاطر دارم که این سوار با سرعت به سمت یکی از این بیبیها تاخت و دست برد تا چادرِ او را بکشد و او هم امتناع میکرد، ببینید باید چه صحنهای اتّفاق بیفتد… او را با خود کشید…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها اینها را به سختی جمع و جور کردند… تا نماز صبح گشتند و مدام سرشماری کردند… فلانی کجاست؟ نمیدانند از دنیا رفته است یا زنده است… تا یکی یکیِ اینها را پیدا کنند و بدنهای بیجانِ آنها را پیدا کنند، یا این اطفالِ ترسیده را جمع کنند… وقتی اینها را دورِ هم جمع کردند این فاجعهی امروز اتّفاق افتاد که… اینها دورِ هم جمع شده بودند که دیدند این لشکر حرامی به سمتِ آن بدنها حمله کردند و قبیلهی فلان ۱۷ سر سهمیه دارد… (بخشی از متن سخنرانی جلسه اول «عقل سرخ» حجت الاسلام کاشانی)
دریافت تمام جلسات مجموعه سخنرانی های «عقل سرخ» حجت الاسلام کاشانی