هیچ وقت فکر نکنیم خوارج، گناه کار خلاف کار، شراب خوار و... بودند.
نَه! خوارج فقط بصیرت (تحلیل سیاسی) نداشتند. داستان کشته_شدن (عبدالله بن خباب بن ارت) به دست خوارج را بخوانیم.
خوارج عبدالله و همسر باردارش را در مسیر بصره به کوفه دستگیر کردند. وی از شیفتگان حضرت علی (ع) بود. یکی از نزدیکان عبدالله که پنهان شده بود، به بالای درخت نخلی رفته بود و ماجرا را تماشا می کرد. او تعریف میکند که دیدم خوارج_سرعبدالله را جدا می کنند.
سپس شکم_زن_باردار او را نیز با شمشیرپاره_می کنند. جِنین_ازشکم_مادربیرون می کشند و سرجِنین را هم با شمشیرجدامی کنند!!
به_چه_جُرمی
آری به_جُرم عشق_به_علی (ع)
بعد کنار آب رفته و وضو می گیرند.
راوی می گوید: آنقدر نماز طولانی بود که بالای درخت نزدیک بود خوابم ببرد. بعد از نماز نزدیک درخت خرما می آیند. خرمایی از درخت به زمین می افتد. یکی از خوارج خرما را برداشته و می خورد که یکی دیگر از خوارج سرش فریاد می کشد و می گوید که چه می کنی مَردک؟! از کجا میدانی که صاحب درخت راضی است؟ مرد خرما رو از دهان بیرون انداخت. به_مال_حرام_حساس بودند.
نمازطولانی می خواندند. ولی بصیرت نداشتند. تحلیل سیاسی نداشتند و در جنگ شمشیر به روی امام جامعه کشیدند.
و علی (علیه السلام) را مجبور به حکمیت کردند. بعد از حکمیت هم که دیدند فریب خوردند باز رو در روی ولایت ایستادند.
حتی ابن ملجم زمانی در کنار علی (ع) شمشیر می زد. ابن ملجم پس از به خلافت رسیدن علی (ع) با او بیعت کرد. در جنگ جمل در کنار او جنگید اما پس از جنگ صفّین و پایان حکمیت به خوارج پیوست...
باید بدانیم فاصله حق و باطل این گونه بهم نزدیک است. سابقه دار بودن و کنار امام علی (ع) بودن دلیل بر سعادت نیست. با علی (ع) ماندن هنر است. تاریخ و سر گذشت صحابه در اسلام را که بخوانیم تا امروز را بهتر بتوانیم درک کنیم.
باعلی(ع) در بدر بودن شرط نیست
ای برادر، نهروان در پیش روست
وقتی گرگ حمله میکند با صدای بلند حمله میکند و فرصتی برای واکنش دارید. اما وقتی موریانه هجوم میآورد، از همان ابتدا مخفیانه و بی سر و صدا از ریشه به جان داراییتان میافتد. ایستادن در برابر گرگ(شجاعت) میخواهد و دفع خطر موریانه (بصیرت)
بصیرت، سواد نیست، بصیرت بینش است.
بصیرت، یعنی اینکه نگاهت به شخصیت ها نباشد. بلکه همواره به شاخص ها باشد.
بصیرت، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد میتواند مسجد ضِرار باشد و پیامبر (ص) آن را خراب کند.
بصیرت، یعنی اینکه بدانی جانباز صفّین میتواند قاتل امام حسین (ع) در کربلا باشد.
ملاک حال فعلی افراد است
بصیرت، یعنی مالک اشترها را به تندروی
و ابوموسی اشعری ها را به اعتدال نشناسی
بصیرت، یعنی اینکه بدانی معاویه ها؛ به سُست عنصرهای سپاهِ علی (ع) دل بستهاند. بصیرت یعنی بدانی تاریخ تکرار می شود،
نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی اش.
چرا علی (ع) دنبال عمار می گشت!؟
چون عمار کسی بود که با بصیرت، دشمن شناس، امام شناس بود. جبهه حق را از باطل تشخیص می داد...
با شهید ابراهیم هادی همراه باشید👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
پایگاه مقاومت بسیج خواهران ثاراللّه
تخته اعلانات و سامانه ارتباط با پایگاه مقاومت بسیج خواهران ثاراللّه - سعیدآباد، مهدیه، بادامک، سپهان، خیابان آزادگان
"بسیج یعنی حضور ناشی از ایمان و اخلاص و انگیزه دینی و ایمان صادقانه در هر میدانی که انسان احساس می کند کارآیی و توانایی حضور در آن میدان را دارا است. این معنای بسیج است." حضرت آیت الله امام خامنه ای
فرمان جهاد تبیین مدتی پیش صادر شده بود،مومن مخلص به او الهام میشود واقعیت ها!
بعضی ها پای تلویزیون سعودیهای جنایتکار غذا میخورند. خدا لعنت کند کسانی که میخواهند جوانان ما سیاسی نباشند!
فرق امام خمینی و امام خامنه ای این است که: امام خمینی… بهشتی داشت رجایی داشت مطهری داشت مفتح داشت با هنر داشت چمران داشت و …. و امّا : امام خامنه ای هاشمی،خاتمی،روحانی،موسوی و …داشت و هنوز هم دارد! یعنی خودش باید به جای رجایی ازمستضعفین دفاع کند. به جای مطهری مبانی را بیان کند. به جای مفتح با دانشگاهیان وحوزه هم کلام شود. به جای بهشتی از گفتمان انقلاب اسلامی دفاع کند. به جای باهنر و چمران در تنگناها وارد میدان مبارزه شود. این است دلیل “این عمار؟” او در فتنه ۸۸!! و چه زیبا گفت شهید مرتضی آوینی که “خون دادن برای امام خمینی زیباست اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای ازآن هم زیباتر است.” و چه زیبا تر گفت شهید سردار حاج قاسم سلیمانی که خامنه ای عزیز مظلوم است او را تنها نگذارید!: شاید اینکه کسی مقام معظم رهبری را قبول ندارد، بخشی از آن مربوط به ما باشد، ما در شناساندن این جایگاه و شخصی که در این جایگاه قرار دارد، کم کاری کردیم…
آقا سیدعلی حسینی خامنه ای کیست … که تو نیویورک و کالیفرنیا چهارصدهزار نفر مقلد دارد؟ کدام مرجع تقلیدی، دومین تندخوان کشورش بوده است؟ کدام رهبری در دنیا هشت سال سردار جبهههای جنگ بوده است؟ کدام فرمانده جنگی هشت سال رئیس جمهوری بوده است؟ کدام رهبری دشمنش مهاجرانی میگوید تو زندگینامهاش نه یک برگ سیاه بلکه یک برگ خاکستری هم وجود ندارد؟ کدام سیاستمداری در دنیا کدام مرد سیاسی بچههایش این قدر سالم و پاک هستند؟ چه طور تربیتشان کرده است؟ همان که هفتهای دو بار خارج فقه و اصول میگوید؟ همان که آیتالله جوادی گفته است: “وقتی میهمانش بودم، اجازه نداد پسرش با ما ناهار بخورد که از بیت المال است.” همان که استاد ما میگفت خانهاش موکت است فقط یک فرش دارد از جهیزیه خانمش کدام مدیری با این حجم کاری، اخبار 20:30 پخش کرد مثل همیشه سر وقت به قرارش آمد رٵس ساعت 8 صبح نه دقیقهای دیر و نه دقیقهای زود همان که به خاطر نگهداری پدر، درس و قم را رها کرد همان که دستش هنوز هم به خاطر آسیب درد دارد و در چهرهاش درد مشخص است کدام مرجع شیعه میتوانست این همه عالم سنی را مدیریت کند؟ این مرد 81 ساله کیست؟ که امیر کویت گفته است: “از نصایحتان، منطقه بهره میبرند و ما …” پسر امیر امارات گفته است: “بابایم می گوید عالم اسلام، یک مرد دارد آنهم سیدعلی.” کوفی عنان رئیس سابق سازمان ملل گفته است: “دیدم در اوج معنویت، در اوج سیاست بود باید رئیس سازمان ملل، او بود.” پوتین: “آنچه دیدم، منطبق بود بر داستانهایی که از مسیح در انجیل خوانده ام.” حالا این سیّاس کیست؟ کسی است که وقتی آیت الله بهجت کاملترین نفس عالم در بیمارستان بستری بود و به همان درد مرحوم شد پسرش گفته است: “دیدم در ساعات آخر عمرش پدرم ختم صلوات گرفته گفتم چرا؟ گفت آقای خامنهای کردستان هستند!” آخرین عمل بهجت صلوات برای سلامتی اوست او کیست که پسر آقای پهلوانی گفته است: “وقتی ایشان قم آمدند، آقا سیدعبدالله جعفری به من زنگ زدند پیرمرد نود و اندی سالهای که قبلهء عرفا بعد آقای بهجت بود و کسالت داشت، که مرا برای دیدار آقای خامنهای ببر” و پسر آقای پهلوانی میگفت: “آن ابرمرد توحید خم شد دست سید علی را بوسید.” «یـــا صـــاحـــب الـــزمـــان» اگر نایبت اینچنین مدیریت میکند ده کشور منطقه را و دلها را، تو چه میکنی؟ بیا باور کن دشمنانمان هم ماندهاند و از دشمنی این مرد پشیمان شدهاند! او بینظیر است افتخار میکنیم به نفسش به قدمش به نورش چشم اسلام و ایران روشن است از نور او. لبیک یا خامنه ای عشق یعنی یک خمینی سادگی عشق یعنی با علی دلداگی عشق یعنی لا فتی الا علی عشق یعنی رهبرم سید علی آن قدر فروارد کنید تا همه دشمنان قسم خورده اش هم بخوانند برای سلامتی شان اجماعا صلوات
منبع: http://serateshgh.com/103268
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ أَهْلِکْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الإِْنْسِ مِنَ الأَْوَّلِینَ وَ اﻵْخِرِینَو
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و فرج ایشان را تعجیل نما، و دشمنانشان را از جن و انس از اولین و آخرین نابود فرما.
اعوذُ بِالله مِنَ الشَیطانِ الرَجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ.
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۱۸)
ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﻋﺪﻝ ﺍﺳﺖ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ; ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺩﺍﻧﺶ ﻧﻴﺰ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ ; ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .
إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ(۱۹)
ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺩﻳﻦِ [ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥْ ﻣُﺒﻠّﻎ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ] ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ، ﺍﺳﻠﺎم ﺍﺳﺖ . ﻭ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ [ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ] ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ [ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﻘّﺎﻧﻴّﺖ ﺁﻥ ] ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﺪ ، ﺍﻳﻦ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﺴﺪ ﻭ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩ ; ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺧﺪﺍ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﻮﺩ [ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻛﻪ ] ﺧﺪﺍ ﺣﺴﺎﺑﺮﺳﻲ ، ﺳﺮﻳﻊ ﺍﺳﺖ .
سوره آل عمران
پیغمبر اکرم اسوهی حسنه است؛ این را قرآن بصراحت دارد میگوید. اسوه است یعنی چه؟ یعنی یک الگویی است که ما باید از این الگو تبعیّت کنیم؛ در قلّهای قرار گرفته، ما باید از این حضیض به سمت آن قلّه پیش برویم، حرکت کنیم. بشر تا آنجایی که میتواند باید حرکت کند به سمت آن قلّه؛ اسوه یعنی این.
خب، حالا وقتی بخواهیم به آن الگو و به آن اسوه اقتدا بکنیم، درسهایی که وجود دارد، یکی دو تا نیست، صدها درس وجود دارد؛ در زندگی شخصی پیغمبر، در زندگی خانوادگی پیغمبر، در حکومت پیغمبر، در شخصیّت اجتماعی پیغمبر با دوستانش، با دشمنانش، با مؤمنین، با کفّار صدها درس اساسی و مهم وجود دارد. یکی از این درسها را من امروز میخواهم مطرح کنم و آن، مضمون این آیهی شریفه است که فرمود: لَقَد جاءَکُم رَسولٌ مِّن اَنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَؤُفٌ رَّحیمٌ؛(۳) من روی این مسئلهی «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم» میخواهم تکیه بکنم. [میفرماید:] برای او رنجهای شما دردآور است، سخت است؛ شما که رنج میکشید، پیغمبر از رنج شما رنج میبرد. بلاشک این مخصوص به مسلمان معاصر پیغمبر نیست، خطاب به عموم مؤمنین در طول تاریخ است؛ یعنی امروز اگر شما در فلسطین رنج میکشید، در میانمار، در نقاط گوناگون دیگر مسلمانها رنج میکشند، بدانند این رنج، روح مطهّر پیغمبر را به رنج و زحمت درمیآورد؛ این خیلی مهم است. پیغمبر ما این جوری است. این حالت پیغمبر اکرم که در این آیهی شریفه بیان شده، نقطهی مقابل وضع دشمنان است که آن هم در این آیهی شریفه است: یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا لا تَتَّخِذوا بِطانَةً مِن دونِکُم لا یَألونَکُم خَبالًا وَدّوا ما عَنِتُّم».(۴) آنجا [برای] پیغمبر اکرم «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»، اینجا [برای دشمنان] «وَدّوا ما عَنِتُّم»؛ رنج شما آنها را خوشحال میکند. ما الان این جوری هستیم؛ توجّه کنید که موقعیّت خودمان را در دنیای کنونی بشناسید.
یک طرف آن وجود مقدّسی است که «عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّم»، یک طرف هم جبههای است که «وَدُّوا مَا عَنِتُّم»؛ از رنج شما خوشحال میشوند، خرسند میشوند؛ از بدبختی شما، آنها احساس خوشبختی میکنند. طبعاً وقتی آن جبهه یک چنین حالتی دارد، سعی میکند شما را به سمت سختی، به سمت بدبختی سوق بدهد و پیش ببرد. این موقعیّت را باید بفهمیم، بدانیم، توجّه کنیم.
خب حالا این رنجهای امّت اسلامی در زمان کنونی ناشی از چیست؟ چرا ملّتهای مسلمان این قدر از لحاظ اقتصادی، از لحاظ فشارهای سیاسی، از لحاظ ایجاد جنگ و جنگهای داخلی و تسلّط و تصرّف و استعمار و استعمار نو و امثال اینها دچار رنجند؟ علّت این رنج کشیدن و در موضع رنج کشیدن قرار داشتن مسلمانها چیست؟ علل فراوانی دارد، علّتهای متعدّدی دارد. عقبماندگی علمی یکی از علل آن است؛ تن دادن به تسلّط استعمارگران یکی از علل آن است. علل متعدّدی دارد که حالا در این زمینه افرادی که اهل سیاستند، اهل تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی و مانند اینها هستند در این زمینهها کار کردهاند، هزاران مقاله نوشته شده، لکن یکی از عوامل که شاید مهمترین یا یکی از مهمترین عوامل باشد، تفرّق مسلمین است. ما قدر خودمان را نمیدانیم، قدر یکدیگر را نمیدانیم؛ اشکال بزرگِ کار ما این است؛ از هم جداییم، متفرّقیم.
وقتی که متفرّق هستیم، وقتی خیرخواهِ هم نیستیم، وقتی گاهی حتّی بدخواه همدیگر هستیم، خب نتیجه همین است. اینجا هم باز قرآن، صریح است. واقعاً در این مسائل زندگی بشر ما هیچ نقطهای مهم نداریم که قرآن در آن بصراحت ناطق نباشد؛ اینجا هم قرآن میفرماید که «وَ اَطِیعُوا اللَهَ وَرَسُولَهُ وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفشَلُوا وَ تَذهَبَ رِیحُکُم»؛(۵) وقتی تنازع کردید، فشل به وجود میآید؛ فشل یعنی سستی. «وَ تَذهَبَ رِیحُکُم» یعنی تَذهَبَ عِزّکم؛ یعنی عزّتتان از بین میرود. اختلاف که پیدا کردید، قهراً خاکنشین میشوید، قهراً ذلیل میشوید، قهراً وسیلهی تسلّط دیگران بر خودتان را فراهم میکنید. [نتیجهی] تفرّق این است.
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در خطبهی قاصعه که یکی از مهمترین خطبههای نهجالبلاغه است روی این مسئله تکیه کرده. امیرالمؤمنین مستمعین خود را به تاریخ ارجاع میدهد؛ میگوید ببینید گذشتگان، آن وقتی که با هم بودند، متّفق بودند، چه عزّتی پیدا کردند، چه حالتی پیدا کردند، امّا وقتی که از آن حالت یکپارچگی خارج شدند ادامه متن سخنرانی اینجا
خداوند متعال برای آن کسانی که وعدهی نصرت داده است، شرطی مقرّر فرموده است: وَ اِنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر؛ اَلَّذینَ اِن مَکَّنّاهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصَلوةَ وَ ءاتَوُا الزَّکوة وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبةُ الاُمور. خداوند متعال چهار شاخص را در این آیهی شریفه برای آن مؤمنانی که قدرت در اختیار آنها قرار میگیرد و از زیر سلطهی قدرتمندان جائر خارج میشوند، معیّن کرده و وعده کرده است که «اِنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر»؛ خدای متعال قادر است که یک چنین ملّتی را نصرت کند و یقیناً هم نصرت خواهد کرد. از این چهار شرط، یکی نماز است، یکی زکات است، یکی امر به معروف است و دیگری نهی از منکر. هر کدام این چهار خصوصیّت و چهار شاخص، یک جنبهی فردی و شخصی دارند، لکن در کنار آن، یک جنبهی اجتماعی و تأثیر در نظامسازی اجتماعی [هم] دارند. نماز با آن همه راز و رمزی که در حقیقت نماز نهفته است که معراج هر مؤمن است، «قُربانُ کُلِّ تَقی» است، وسیلهی فوز و سعادت است، از همهی اعمال برتر و بالاتر است، حتّی نماز دارای جنبهی اجتماعی هم هست. جنبهی اجتماعی نماز این است که یکایک مسلمانان بهوسیلهی نماز با یک مرکز واحدی در تماس میشوند. در آنِ واحد در وقت نماز، همهی مسلمانان در همهی نقاطی که دنیای اسلام گسترده است، دل را به یک مرکز واحدی متّصل میکنند؛ این اتّصال همهی دلها به یک مرکز واحد، یک مسئلهی اجتماعی است، یک مسئلهی نظامساز است، معیّنکننده و شکلدهندهی هندسهی نظام اسلامی است.
... امر به معروف و نهی از منکر که در واقع به نوعی زیربنای همهی حرکات اجتماعی اسلام است که «بِها تُقامُ الفَرائِض»؛ امربهمعروف یعنی همهی مؤمنان در هر نقطهای از عالم که هستند، موظّفند جامعه را بهسمت نیکی، بهسمت معروف، بهسمت همهی کارهای نیکو حرکت دهند؛ و نهی از منکر یعنی همه را از بدیها، از پستیها، از پلشتیها دور بدارند. هرکدام از این چهار شاخص بهنحوی ترجمان ساخت و هندسهی نظام اسلامی است.
در حاشیه عرض بکنیم که این معنای مهمّ امر به معروف و نهی از منکر را نباید به مسائل زیر نصاب اهمّیّت منحصر کرد؛ بعضی تصوّر میکنند امر به معروف و نهی از منکر منحصر میشود به اینکه انسان به فلان زن یا فلان مردی که یک فرع دینی را رعایت نمیکند تذکّر بدهد؛ البتّه اینها امر به معروف و نهی از منکر است امّا مهمترین قلم امر به معروف و نهی از منکر نیست. مهمترین قلم امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از امر به بزرگترین معروفها و نهی از بزرگترین منکرها. بزرگترین معروفها در درجهی اوّل عبارت است از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی؛ این امر به معروف است. معروفی بالاتر از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی نداریم؛ هر کسی که در این راه تلاش کند، آمر به معروف است؛ حفظ عزّت و آبروی ملّت ایران، بزرگترین معروف است. معروفها اینها هستند: اعتلای فرهنگ، سلامت محیط اخلاقی، سلامت محیط خانوادگی، تکثیر نسل و تربیت نسل جوان آمادهی برای اعتلای کشور، رونق دادن به اقتصاد و تولید، همگانی کردن اخلاق اسلامی، گسترش علم و فنّاوری، استقرار عدالت قضائی و عدالت اقتصادی، مجاهدت برای اقتدار ملّت ایران و ورای آن و فراتر از آن، اقتدار امّت اسلامی و تلاش و مجاهدت برای وحدت اسلامی؛ مهمترین معروفها اینها است و همه موظّفند در راه این معروفها تلاش کنند؛ امر کنند. نقطهی مقابل اینها هم عبارت است از منکرها. ابتذال اخلاقی منکر است، کمک به دشمنان اسلام منکر است، تضعیف نظام اسلامی منکر است، تضعیف فرهنگ اسلامی منکر است، تضعیف اقتصاد جامعه و تضعیف علم و فنّاوری منکر است؛ از این منکرها باید نهی کرد.اوّلین آمر به معروف هم خود ذات مقدّس پروردگار است که میفرماید: اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ وَ ایتآئِ ذِیالقُربی وَ یَنهی عَنِ الفَحشآءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغی؛ خدا آمر به معروف و ناهی از منکر است؛ معروفها هم مشخّص شده است، منکرها هم معلوم شده است. وجود مقدّس پیامبر معظّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) از برترین آمران به معروف و ناهیان از منکر است؛ آیهی قرآن [میفرماید] «یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ ینهاهُم عَنِ المُنکَر»؛ ائمّه (علیهمالسّلام) بزرگترین آمران به معروف و ناهیان از منکرند؛ در زیارت میخوانید: اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر؛ مؤمنین و مؤمنات در هر نقطهای از جهان اسلام آمران به معروفند که فرمود: وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولیآءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتونَ الزَّکوة؛ اینها چهار پایهی اصلی برای نظامسازی است که از هرکدام از اینها، شاخههایی منشعب میشود. نظام اسلامی متّکی است به اقامهی صلات، ایتاء زکات، امر به معروف، و نهی از منکر؛ یعنی انسجام و ارتباط اجتماعی و قلبیِ میان آحاد مردم در نظام اسلامی. ۱۳۹۴/۰۱/۰۱
اوّلین فایدهی امر به معروف و نهی از منکر همین است که نیکی و بدی، همچنان نیکی و بدی بماند. از طرف دیگر، وقتی در جامعه گناه منتشر شود و مردم با گناه خو بگیرند، کار کسی که در رأس جامعه قرار دارد و میخواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکی سوق دهد، با مشکل مواجه خواهد شد؛ یعنی نخواهد توانست، یا به آسانی نخواهد توانست و مجبور است با صرف هزینهی فراوان این کار را انجام دهد. یکی از موجبات ناکامی تلاشهای امیر مؤمنان - با آن قدرت و عظمت - در ادامهی این راه، که بالاخره هم به شهادت آن بزرگوار منجر شد، همین بود. روایتی که میخوانم، روایتِ تکان دهنده و عجیبی است. میفرماید: «لتأمرنّ بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیسلّطنّ اللَّه علیکم شرار کم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم»؛ باید امر به معروف و نهی از منکر را میان خودتان اقامه کنید، رواج دهید و نسبت به آن پایبند باشید. اگر نکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابستهها را بر شما مسلّط میکند؛ یعنی زمام امور سیاست کشور به مرور به دست امثال حَجّاج بن یوسف خواهد افتاد! همان کوفهای که امیرالمؤمنین در رأس آن قرار داشت و در آنجا امر و نهی میکرد و در مسجدش خطبه میخواند، به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر، به مرور به جایی رسید که حَجّاجبنیوسف ثقفی آمد و در همان مسجد ایستاد و خطبه خواند و به خیال خود مردم را موعظه کرد! حَجّاج چه کسی بود؟ حَجّاج کسی بود که خون یک انسان در نظر او، با خون یک گنجشک هیچ تفاوتی نداشت! به همان راحتی که یک حیوان و یک حشره را بکشند، حَجّاج یک انسان را میکشت. یک بار حَجّاج دستور داد و گفت همهی مردم کوفه باید بیایند و شهادت بدهند که کافرند و از کفرِ خودشان توبه کنند؛ هر کس بگوید نه، گردنش زده میشود! با ترک امر به معروف و نهی از منکر، مردم اینگونه دچار ظلمهای عجیب و غریب و استثنایی و غیر قابل توصیف و تشریح شدند. وقتی که امر به معروف و نهی از منکر نشود و در جامعه خلافکاری، دزدی، تقلّب و خیانت رایج گردد و بتدریج جزو فرهنگ جامعه شود، زمینه برای روی کار آمدن آدمهای ناباب فراهم خواهد شد.۱۳۷۹/۰۹/۲۵
یک قلم از حقوق عامّه همین مسئلهی امر به معروف و نهی از منکر است. البتّه متأسّفانه این واجب آن چنان که باید و شاید در جامعهی ما جاری نیست امّا گوشه و کنار هستند کسانی که آمر به معروف و ناهی از منکرند؛ اینها را نباید تنها گذاشت، باید از اینها حمایت کرد. البتّه بنده هم میدانم که بعضی هستند به نام امر به معروف و نهی از منکر بیخودی هیاهو میکنند و مقاصد دیگری را دنبال میکنند، خیلی خب، تشخیص بین آمر به معروف و ناهی از منکر واقعی و غیر واقعی هم باز با چه کسی است؟ باز با قوّهی قضائیّه است دیگر؛ باید [کار] آن کسی را که واقعاً میفهمید آمر به معروف و ناهی از منکر است دنبال کنید.۱۴۰۰/۰۴/۰۷
با بهترین روشها، مردم را به عبادات و ظواهر و مصادیق دینی از جمله صدق، امانت، تقوا، ترک منکر، امر به معروف و سبک زندگی صحیح، هدایت کنید.۱۳۹۵/۰۲/۲۵
امر به معروف یعنى شما همه مسئولید که معروف را، نیکى را گسترش بدهید، امر کنید به آن؛ نهى از منکر [یعنى] زشتى را، بدى را، پلشتى را نهى کنید؛ جلوى آن را بگیرید با شیوههاى مختلف.۱۳۹۳/۰۹/۰۶
اسلام، مظهر اعتدال است. این «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» اعتدال است؛ «قتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار» اعتدال است؛ امربهمعروف و نهیازمنکر اعتدال است - اعتدال اینها است دیگر - معنای اعتدال این نیست که ما از کارهای احساس وظیفهای که فرد مؤمن، جریان مؤمن، مجموعهی مؤمن انجام میدهد، جلوگیری کنیم.۱۳۹۳/۰۴/۱۶
ما اگر بخواهیم در مقاصد دنیوى هم پیروز بشویم، بایستى ایمان خودمان را، اعتقاد خودمان را، عمل خودمان را، براى آنسوى مرز مردن تقویت کنیم. امیرالمؤمنین میفرماید من میخواهم مردم را به بهشت برسانم؛ این وظیفهى ما است. نهى از منکر باید بکنیم، امر به معروف باید بکنیم، وسائل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم، وسائل شُرور و آفات را از دسترسها برداریم؛ این وظائف مسئولین حکومت است.۱۳۹۳/۰۲/۲۳
- امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منی و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان- حضرت بیانات عجیبی دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است- بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصهی کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. در خود عرصهی کربلا حضرت اهل تبیین بودند، میرفتند، صحبت میکردند. حالا میدان جنگ است، منتظرند خون هم را بریزند، اما از هر فرصتی این بزرگوار استفاده میکردند که بروند با آنها صحبت بکنند، بلکه بتوانند آنها را بیدار کنند. البته بعضی خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضی خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. آنهائی که خودشان را به خواب میزنند، بیدار کردن آنها مشکل است، گاهی اوقات غیر ممکن است.۱۳۸۸/۰۵/۰۵
در مسألهی زن آنچه که در درجهی اول اهمیت قرار دارد، مسألهی «خانواده» است؛ نقش زن به عنوان عضوی از خانواده. به نظر من از همهی نقشهائی که زن میتواند ایفاء کند، این اهمیتش بیشتر است. البته بعضیها اینطور حرفها را در همان نظر اول با شدت رد میکنند و میگویند آقا شما میخواهید زن را توی خانه اسیر کنید، محبوس کنید، از حضور در صحنههای زندگی و فعالیت بازبدارید؛ نه، بههیچوجه قصد ما این نیست؛ اسلام هم این را نخواسته. اسلام وقتیکه میگوید: «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»، یعنی مؤمنین و مؤمنات در حفظ مجموعهی نظام اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر همه سهیم و شریکند؛ زن را استثناء نکرده. ما هم نمیتوانیم زن را استثناء کنیم. مسئولیت ادارهی جامعهی اسلامی و پیشرفت جامعهی اسلامی بر دوش همه است؛ بر دوش زن، بر دوش مرد؛ هرکدامی به نحوی برحسب توانائیهای خودشان. بحث سر این نیست که زن آیا میتواند مسئولیتی در بیرون از منزل داشته باشد یا نه- البته که میتواند، شکی در این نیست؛ نگاه اسلامی مطلقاً این را نفی نمیکند- بحث در این است که آیا زن حق دارد به خاطر همهی چیزهای مطلوب و جالب و شیرینی که در بیرون از محیط خانواده برای او ممکن است تصور شود، نقش خود را در خانواده از بین ببرد؟ نقش مادری را، نقش همسری را؟ حق دارد یا نه؟ ما روی این نقش تکیه میکنیم.۱۳۸۶/۰۴/۱۳
[چند وقتی است که مشکل بدحجابی و ارائهی فرهنگهای غلط در دانشگاهها دغدغهی بسیج این دانشگاهها شده است. اگر قاطعیت را ملازمهی کارمان کنیم، مطرود خواهیم شد. پیشنهاد حضرتعالی چیست؟]
- قاطعیت یعنی چه؟ یعنی برخورد فیزیکی و جسمانی؟ اینکه درست نیست و ما اصلاً این را توصیه نمیکنیم؛ اما گفتن و تذکّر دادن، خوب است. چه اشکال دارد با اخلاقِ خوب تذکّر دهند؟ دیروز حدیثی را برای جمعی میخواندم که آمر به معروف و ناهی از منکر باید خودش به آنچه دارد امر و نهی میکند، هم عالم باشد و هم عامل. «رفیق لمن یأمر و رفیق لمن ینهی»؛ با رفق و مدارا امر و نهی کند. امر و نهی، یعنی دستور دادن - بکن، نکن - غیر از تمنا کردن است؛ اما همین را با رفق، مدارا و محبّت - نه با خشونت - انجام دهد. به نظرم اینطوری باید عمل شود.۱۳۸۲/۰۲/۲۲
قانونشکنی جرم است. تخلّف از قانون و خروج از مدار قانونی برای مقابله با هر چیزی که به نظر انسان منکر میآید- بدون اجازهی حکومت- خودش یک جرم است؛ مگر نهی از منکر زبانی، که بارها گفتیم نهی از منکر زبانی جایز و واجب و وظیفه ی همه است و در هیچ شرایطی هم ساقط نمیشود؛ اما آنجایی که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. هیچ چیزی مجوّز این نیست که بگویند چون نیروی انتظامی و قوّهی قضائیّه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛ نخیر، آن روزی که لازم باشد مردم برای حادثهای خودشان وارد عمل شوند، رهبری صریحاً به آنها خواهد گفت.۱۳۸۰/۰۵/۱۱
...(آنچه) مربوط به عموم مردم است در درجهی اوّل عبارت است از امر به معروف و نهی از منکر در مسائل اجتماعی. البته در مسائل فردی، تقوا بسیار زیاد مورد توصیهی امیر المؤمنین است؛ اما در زمینهی مسائل اجتماعی شاید هیچ خطابی به مردم شدیدتر، غلیظتر، زندهتر و پُرهیجانتر از خطاب امر به معروف و نهی از منکر نیست. امر به معروف و نهی از منکر، یک وظیفهی عمومی است. البته ما باید تأسّف بخوریم از اینکه معنای امر به معروف و نهی از منکر درست تشریح نمیشود. امر به معروف، یعنی دیگران را به کارهای نیک امر کردن. نهی از منکر، یعنی دیگران را از کارهای بد نهی کردن. امر و نهی، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحله ی قبل از زبان هم دارد که مرحلهی قلب است و اگر آن مرحله باشد، امر به معروفِ زبانی، کامل خواهد شد. وقتیکه شما برای کمک به نظام اسلامی مردم را به نیکی امر میکنید مثلًا احسان به فقرا، صدقه، رازداری، محبّت، همکاری، کارهای نیک، تواضع، حلم، صبر و میگویید این کارها را بکن؛ هنگامی که دل شما نسبت به این معروف، بستگی و شیفتگی داشته باشد، این امر شما، امر صادقانه است. وقتی کسی را از منکرات نهی میکنید مثلًا ظلم کردن، تعرض کردن، تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمّامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن و میگویید این کارها را نکن؛ وقتیکه در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهیتان عمل میکنید. اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله میشود که «لعن الله الامرین بالمعروف التّارکین له». کسی که مردم را به نیکی امر میکند، اما خود او به آن عمل نمیکند؛ مردم را از بدی نهی میکند، اما خود او همان بدی را مرتکب میشود؛ چنین شخصی مشمول لعنت خدا میشود و سرنوشت بسیار خطرناکی خواهد داشت.
- اگر معنای امر به معروف و نهی از منکر و حدود آن برای مردم روشن شود، معلوم خواهد شد یکی از نوترین، شیرینترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوههای تعامل اجتماعی، همین امر به معروف و نهی از منکر است و بعضی افراد دیگر درنمیآیند بگویند «آقا! این فضولی کردن است»! نه؛ این همکاری کردن است؛ این نظارتِ عمومی است؛ این کمک به شیوعِ خیر است؛ این کمک به محدود کردنِ بدی و شرّ است؛ کمک به این است که در جامعهی اسلامی، گناه، همیشه گناه تلقّی شود. بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان ثواب معرفی شود؛ کار خوب به عنوان کار بد معرفی شود و فرهنگها عوض شود. وقتیکه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه رایج شد، این موجب میشود که گناه در نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به ثواب و کار نیک نشود. بدترین توطئهها علیه مردم این است که طوری کار کنند و حرف بزنند که کارهای خوب کارهایی که دین به آنها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست در نظر مردم به کارهای بد، و کارهای بد به کارهای خوب تبدیل شود. این خطرِ بسیار بزرگی است.
... البته امر به معروف و نهی از منکر حوزههای گوناگونی دارد که باز مهمترینش حوزهی مسئولان است؛ یعنی شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهی کنید. مردم باید از مسئولان، کارِخوب را بخواهند؛ آن هم نه به صورت خواهش و تقاضا؛ بلکه باید از آنها بخواهند. این مهمترین حوزه است. البته فقط این حوزه نیست؛ حوزههای گوناگونی وجود دارد.
در مسألهی امر به معروف و نهی از منکر، فقط نهی از منکر نیست؛ امر به معروف و کارهای نیک هم هست. برای جوان، درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک، همکاری اجتماعی، ورزش صحیح و معقول و رعایت آداب و عادات پسندیده در زندگی، همه جزو اعمال خوب است. برای یک مرد، برای یک زن و برای یک خانواده، وظایف خوب و کارهای بزرگی وجود دارد. هرکسی را که شما به یکی از این کارهای خوب امر بکنید به او بگویید و از او بخواهید امر به معروف است. نهی از منکر هم فقط نهی از گناهان شخصی نیست. تا میگوییم نهی از منکر، فوراً در ذهن مجسّم میشود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند. فقط این نیست؛ این جزء دهم است.
نهی از منکر در همه ی زمینه های مهم وجود دارد؛ مثلًا کارهایی که افراد توانا دستشان میرسد و انجام میدهند؛ همین سوءاستفاده ی از منابع عمومی؛ همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره؛ همین رعایت رفاقتها از سوی مسئولان. یکوقت دو نفر تاجر و کاسبند و باهم همکاری و رفاقت میکنند، آن یک حکم دارد؛ یکوقت است که آن کسی که مسئول دولتی است و قدرت و اجازه و امضاء در دست اوست، با یک نفر رابطهی ویژه برقرار میکند؛ این آن چیزی است که ممنوع و گناه و حرام است و نهی از آن بر همهی کسانی که این چیزها را فهمیدهاند در خود آن اداره، در خود آن بخش، بر ما فوق او، بر زیردست او واجب است؛ تا فضا برای کسی که اهل سوءاستفاده است، تنگ شود.
در محیط خانواده هم میشود نهی از منکر کرد. در بعضی از خانوادهها حقوق زنان رعایت نمی شود؛ در بعضی از خانوادهها حقوق جوانان رعایت نمیشود؛ در بعضی از خانوادهها، بخصوص حقوق کودکان رعایت نمیشود. اینها را باید به آنها تذکّر داد و از آنها خواست. حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبّت نکند؛ نه. سوء تربیتها، بی اهتمامی ها، نرسیدنها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.
منکراتی که در سطح جامعه وجود دارد و میشود از آنها نهی کرد و باید نهی کرد، از جمله اینهاست: اتلاف منابع عمومی، اتلاف منابع حیاتی، اتلاف برق، اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایی، اسراف در آب و اسراف در نان. ما این همه ضایعات نان داریم؛ اصلًا این یک منکر است؛ یک منکر دینی است؛ یک منکر اقتصادی و اجتماعی است؛ نهی از این منکر هم لازم است؛ هرکسی به هر طریقی که میتواند؛ یک مسئول یک طور میتواند، یک مشتری نانوایی یک طور میتواند، یک کارگر نانوایی طور دیگر میتواند. طبق بعضی از آمارهایی که به ما دادند، مقدار ضایعات نان ما برابر است با مقدار گندمی که از خارج وارد کشور میکنیم! آیا این جای تأسّف نیست؟! همه ی اینها منکرات است و نهی از آنها لازم است. طبق نهج البلاغه، امیر المؤمنین نهی از اینها را یکی از محورهای اصلی توصیه های خود قرار داده است. در باب مسئولان، آنطور مشی کردن و عمل کردن و دستور دادن و قاعده معیّن کردن؛ در باب عموم مردم هم آنها را وادار کردن به حضور، به فعالیت و به احساس مسئولیت در مسائل اجتماعی، با همین امر به معروف و نهی از منکر.۱۳۷۹/۰۹/۲۵
هرچند فریضهی امر به معروف و نهی از منکر یکی از بزرگترین واجبات اسلامی است و توصیه به آن در قرآن و گفتارهای پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امیر مؤمنان و دیگر امامان: دارای لحنی کم نظیر و تکان دهنده است، ولی اگر کسی از این همه چشم پوشی کند و تنها به ندای خرد انسانی گوش بسپرد، بازهم بیشک این عمل سازنده را فریضه و تکلیف خواهد شمرد. به نیکی خواندن و از بدی برحذر داشتن را کدام خِرَدِ سالم، ستایش نمیکند؟ و کدام انسان خیرخواه و حسّاس، از آن روی میگرداند؟ هنگامی که به این وظیفه عمل شود، به تعداد آمران و ناهیان، دعوت به خیر در میان مردم صورت میگیرد، و بیگمان لبیکگویانِ به این دعوت نیز کم نخواهند بود. این فراخوانی، بگمان زیاد بر خود داعیان نیز نشانهی نیک بر جای میگذارد و از دو سو راه صلاح را هموار میسازد. کار نیکی که مخاطب خود را به آن امر میکنیم و رفتار زشتی که وی را از آن برحذر میداریم، هرچه بزرگتر و تأثیر اجتماعی یا فردی آن ژرفتر و ماندگارتر باشد، امر به معروف و نهی از منکر ما ارزشمندتر است و چنین است که عمل به این وظیفه، تضمین کننده ی دوام و استحکام حکومت صالحان است، و رهاکردن و به فراموشی سپردن آن، زمینه سازِ سلطه ی اشرار و نابکاران.۱۳۷۹/۰۸/۲۳
- یکی از عواملی که در جامعه از بدیها جلوگیری میکند، نهی از منکر و منکر ساختن منکر است. نگذاریم «منکر» «معروف» و «معروف» «منکر» شود. نهی از منکر کردن، مثل این است که بگویید آقا چرا این کار را میکنی؟ این چه حرکت بدی است که انجام میدهی؟ یک نفر بگوید، دو نفر بگویند، ده نفر بگویند؛ بالاخره طرف مجبور میشود ترک کند؛ یعنی اگر بارها گفته شد، روحاً مغلوب میگردد. من همین امر به معروف و نهی از منکر زبانی را - ولو به شکل خیلی راحت و آرام و بدون هیچ خشونت و دعوایی - واقعاً یکی از معجزات اسلام میدانم. مثلاً یک نفر کار خلافی میکند، میگویند آقا شما این کار را نباید میکردی. این مطلب را بگو و برو. میگوید او برمیگردد دو تا فحش به من میدهد. خیلی خوب؛ حالا دو تا فحش هم به شما بدهد؛ برای خاطر امر خدا تحمّل کنید. اگر نفر دوم هم بگوید آقا شما باید این کار را نمیکردی؛ بدانید اگر دعوا هم بکند، دعوایش کمتر از آنی است که با نفر اوّل کرده است. نفر سوم و نفر دهم و نفر بیستم هم همینطور. بنابراین، اگر نهی از منکر باب شد و تا نفر بیستم رسید، شما خیال میکنید آن آدم دیگر آن کار را تکرار خواهد کرد؟ نهی از منکر واقعاً معجزه میکند.فقط هم زبانی؛ یدیش در اختیار حکومت است؛ یعنی اگر جایی باید با گناهکار به صورت یدی و مجازاتی برخورد کنند، فقط دستگاههایی از حکومت هستند که مسؤول این کارند؛ مردم نباید بکنند. اما زبانی چرا؛ خیلی هم اثر دارد.۱۳۷۷/۱۲/۰۴
- نهی از منکر برای مردم، فقط زبانی است. البته برای حکومت، اینطور نیست. اگر منکر بزرگی باشد، برخورد حکومت احیاناً ممکن است برخورد قانونی و خشن هم باشد؛ لیکن نهی از منکر و امر به معروفی که در شرع مقدّس اسلام هست، زبان است؛ «انّما هی اللسان».تعجّب نکنید. من به شما عرض میکنم که تأثیر امر و نهی زبانی اگر انجام گیرد از تأثیر مشت پولادین حکومتها بیشتر است. من چند سال است که گفتهام امر به معروف و نهی از منکر. البته عدّهای این کار را میکنند؛ اما همه نمیکنند. همه تجربه نمیکنند، میگویند آقا چرا اثر نمیکند؛ تجربه کنید. منکری را که دیدید، با زبان تذکّر دهید. اصلًا لازم هم نیست زبان گزنده باشد و یا شما برای رفع آن منکر، سخنرانی بکنید. یک کلمه بگویید: آقا! خانم! برادر! این منکر است. شما بگویید، نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کی میتواند منکر را ادامه دهد؟
البته به شما بگویم عزیزان من! منکر را باید بشناسید. چیزهایی ممکن است به نظر بعضی منکر بیاید؛ در حالی که منکر نباشد. باید معروف و منکر را بشناسید. واقعاً باید بدانید این منکر است. بعضی گفتهاند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من میگویم احتمال تأثیر همه جا قطعی است؛ مگر در نزد حکومتهای قلدر، قدرتمندان و سلاطین. آنهایند که البته حرف حساب به گوششان فرونمی رود و اثر نمیکند؛ اما برای مردم چرا. برای مردم، حرف اثر دارد. بنابراین، پاسخ من این شد که بهترین روش برای شما که از من سؤال کردید، «زبان» است.۱۳۷۷/۰۲/۲۲
در قرآن کریم آیاتی هست که به غیر از مسئلهی غدیر به مسئلهی دیگری قابل تطبیق نیست. همین آیهی معروف «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً»(۱) که در اوایل سورهی مائده است، با غیر مسئلهای در وزن و اهمّیّت و اندازهی مسئلهی غدیر، قابل تطبیق نیست؛ فقط یکچنین مسئلهای است که میتواند تعبیر «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم» دربارهاش بیاید. آنکسانی که در مضمون این آیات خدشه کردهاند، حرفهایی میزنند، مطالبی گفتهاند، مخالفین و کسانی که قضیّهی غدیر را قبول ندارند این آیه را به نحوی تأویل کردهاند لکن این بخش از آیه قابل تأویل نیست. امروز روزی است که دشمنان -کفّار- از دین شما مأیوس شدند. چه چیزی مگر بر دین اضافه شد که دشمن را مأیوس کرد؟ آن احکامی که در این آیه، در اوّل سورهی مائده، قبل و بعد از این فِقره آمده است، مگر چقدر اهمّیّت دارد؟
منبع تصویر : ستاد بازسازی عتبات علیات | atabat.org
... دنیاى اسلام آن روز بخش عظیمى متوجه به امام جواد بودند و هدف امام جواد (علیه الصّلاة و السّلام) و ائمه ى بعد از حضرت رضا تا حضرت ولی عصر -سه امام- این بود که زمینه را آماده کنند براى شکل گرفتن یک اعتقاد تمام نشدنىِ شیعى به لزوم ایجاد حکومت علوى و قرآنى، یک تشکیلاتى درست کنند، یک طرز فکرى را در میان این تشکیلات رائج کنند، آن چنان این تشکیلات را محکم کنند، به هم پیوند بزنند که با غیبت امام عصر (علیه الصّلاة و السّلام)، این تشکیلات متلاشى نشود؛ و این کارى بود که خلفاى آن زمان بشدت از این کار بیمناک بودند...
متن کامل و منبع : بیانات حضرت آیت الله امام خامنه ای در سالروز شهادت حضرت امام جواد الائمه علیه السلام در مهدیه تهران ۱۳۶۴/۰۶/۲۵
نویسنده: حمید حسام
ناشر: انتشارات صریر
خرید نسخه الکترونیک متنی و صوتی:
خرید نسخه صوتی:
چشمم باز شد، دور و برم چند پرستار دیدم. یکی از آنها شورت پارچهای آورد که با کمک او و بقیه بپوشم، ملحفه را کنار زدند، دیدم پا ندارم.
روبروی اتاق، فرمانده لشکر حاج علی شادمانی ایستاده بود و داشت گریه میکرد.
هرچه فکر کردم کجا بودم و چه اتفاقی افتاده چیزی به یاد نیاوردم. بیمارستان در بانه بود. اما امکاناتی برای درمان نداشت. چند مسکن و سرم تزریق کردند چشمانم کمی سو گرفت، هنوز دانههای اشک را روی صورت فرمانده لشکر میدیدم که دست توی موهایم میکشید و دلداریم میداد.
در بیمارستان همان پوست نیمبند پای چپ را با قیچی کندند و هر دو پا مثل هم از زیر زانو قطع شدند و استخوانها از بالای زانوهای هر دو پا تا کشاله ران شکسته و پر از ترکش ریز.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
سلام بر یاران حسین (علیهالسّلام) و سلام بر لشگر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر باایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانههایی چون سُلگی و خوشلفظ را به ما شناساند. ساعتهای خوش و باصفائی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم:
درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم
هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره چون میتوانم یافتن سوی درون من هم ...
در میان کتابهای خاطرات جنگ، این، یکی از بهترینها است. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همّت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شدهاند. کتاب خانم ضرّابی در شرح حال شهید عالیمقام علی چیتسازیان نیز دارای همین برجستگیها است. این دو نفر از ستارگان اقبال همدانند.
بیستودوّم بهمن اوج قلّهی حرکت و افتخار ملّت ایران است. بیستودوّم بهمنِ امسال مثل بیستودوّم بهمن سالهای دیگر یادآور پُرشکوهترین روز تاریخ شناختهشدهی ملّت ایران است. یعنی ما در تاریخ طولانیای که داریم ــ تا آنجایی که حالا میشناسیم و میدانیم ــ هیچ روزی برای ملّت ایران افتخارآمیزتر از بیستودوّم بهمن نیست. البتّه ما روزهای افتخارآمیزی داشتهایم، [ولی] هیچ کدام از جنس بیستودوّم بهمن و به عظمت بیستودوّم بهمن نیست که ملّت ایران بتواند اینجور عزّت خودش را، با قدرت خودش، با توانایی خودش، با عزم راسخ خودش به دست بیاورد. این بیستودوّم بهمنهای سالهای بعد، همه یادآور آن روز است. و بیستودوّم بهمن زنده نگه داشته شده؛ باید هم زنده بماند. انقلاب آن وقتی زنده است که بتواند پیرایههای خودش را، آرایشهای خودش را زنده نگه دارد. انقلاب زنده آن انقلابی است که بتواند در هر دورهای نیازهای خودش را بشناسد، خطرات متوجّه به خودش را بشناسد، راه تأمین آن نیازها را پیدا کند، راه خنثی کردن آن خطرات را پیدا کند؛ این انقلاب زنده میماند. اینکه میبینید انقلابهای بزرگ تاریخ زنده نماندند، انقلابی مثل انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر در روسیهی شوروی، زنده نماندند، از بین رفتند، تبدیل شدند به دیکتاتوریهای تلخ و سخت و عجیب و غریب یا بازگشت به دورههای قبل [کردند] ــ مثلاً در فرانسه، بعد از آنکه انقلاب شد و آن همه حوادث و آنهمه کشته و آنهمه گرفتاری، تازه ناپلئون آمد سر کار که یک پادشاه بود دیگر، امپراتور بود؛ حالا او باز یک مقداری افتخارات برای فرانسه به وجود آورد، بعد از او باز همان سلسلهای که با انقلاب از بین رفته بود، دوباره سر کار آمد؛ همان کسانی که به وسیلهی انقلابیّون از کشور بیرون شده بودند، همانها دوباره برگشتند، رفتند روی تخت سلطنت نشستند، و دهها سال بر مردم حکومت کردند ــ علّت چه بود؟ علّت این بود که نیازهای انقلاب را، خطرات انقلاب را، اقتضائات انقلاب را درک نکردند، توجّه نکردند، مشغول دعوا و مسائل شخصیِ خودشان شدند. از روزی که انقلاب فرانسه پیروز شد تا آن روزی که باز دوباره ناپلئون آمد سر کار، حدود ده سال، یازده سال طول کشید؛ سه مرتبه این هیئت رئیسه تغییرات عنیف(۷) کردند و هر کدام سر کار آمدند، آن قبلیها را کشتند، اصلاً قلع و قمع کردند؛ برای خاطر مسائل شخصی، برای خاطر سلایق بیخودی؛ یک چنین وضعی [بود]. انقلاب زنده آن انقلابی است که بتواند خودش را از این آفتها مصون نگه دارد؛ انقلابِ جمهوری اسلامی خودش را مصون نگه داشت. بله، ما هم مشکلاتی داشتهایم؛ بالاخره همّتها در طول این چهل و چند سال یکسان نبوده؛ بعضی دولتها همّتهای بهتری و بیشتری داشتند، بعضیها کمتر؛ بعضیها تشخیصهای درستتری داشتند، بعضیها کمتر؛ اوضاع و احوال مختلف بوده، امّا حرکت، حرکت مستمر به سمت قلّه بوده، حرکت به سمت پیشرفت بوده؛ هم پیشرفت مادّی، هم پیشرفت معنوی. دیدید راجع به دههی هشتادیها چقدر برای مردم لطیفههای مسخرهآمیز بیان کردند؛ در گزارشها آمده که در اعتکاف امسال دههی هشتادیها حدود ۷۰ درصد جمعیّتی بودند که اعتکاف کردند؛ اینجوری است دیگر. ملّت هم از لحاظ معنوی، هم از لحاظ مادّی پیشرفت کرده. حالا من ارتش را اشاره کردم، چند ده برابرِ این هم در غیر ارتش در دستگاههای مختلفِ دیگر پیشرفتهایی [بوده]. ابتکار، پیشرفت، نوآوری، دست پُر، منطق قوی، در همهجا گسترده است؛ این پیشرفت انقلاب است. انقلاب زنده این است. لازمهی زنده بودن این است که بتواند این نیازها را تأمین کند و تحقّق ببخشد. خب عرض کردیم این الزام در این چند دهه تا حدود زیادی ــ از طرف مردم که بیشتر و بهتر، از طرف مسئولین هم تا یک حدود زیادی ــ تأمین شده؛ البتّه همهی ما مسئولین، هرجا هستیم باید بیشتر از این توجّه کنیم. خب امروز هم این نیاز هست؛ امروز نیازهای زیادی هست، که میخواهم به یکی از آنها توجّه کنید و تکیه روی یک نیاز میکنم، و آن عبارت است از «اتّحاد ملّی». یکی از نیازهای مهمّ امروزِ ما اتّحاد ملّی است. اتّحاد ملّی سد است؛ دیوارهی محکمِ سربهفلککشیده است در مقابل دشمن. اتّحاد ملّی همان چیزی است که نقش بسیار عظیمی در پیروزی انقلاب، بعد هم در پیشرفت انقلاب داشته؛ اتّحاد ملّی. امروز ما نیاز داریم به اینکه این اتّحاد را هرچه ممکن است بیشتر کنیم؛ دشمن در نقطهی مقابلِ این حرکت کرده. نقشهی دشمن برای ما روشن است، یعنی ما هیچ ابهامی در نقشهی دشمن نداریم که چهکار میخواهد بکند. نقشهی دشمن را باید بدانیم، آن را تحلیل کنیم، در مقابلش تدبیر کنیم. [ما حالا] نقشهی دشمن را میشناسیم. یک مقداری را خود دشمن افشا کرده، یک مقداری را عوامل بیعقلاش در اینجا افشا کردند، یک مقداری را هم گزارشهای دستگاههایی که این گزارشها را تهیّه میکنند فراهم کرده؛ نقشهی دشمن روشن است. خب؛ یک هدف وجود دارد، یک راهبرد وجود دارد و تاکتیکها. هدف دشمن به زانو درآوردن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است. البتّه خلافِ این را میگویند. رئیسجمهور آمریکا(۸) ده پانزده سال پیش به بنده نامه نوشت، صریحاً در نامهاش گفت که ما قصد تغییر نظام شما را نداریم؛ همان وقتها ما گزارش داشتیم که در مراکز خصوصیشان، بحثشان این است که چه جور میشود نظام اسلامی را، جمهوری اسلامی را، واژگون کرد و از بین برد! دروغ میگویند دیگر؛ هدف این است. چرا میخواهند جمهوری اسلامی را به زانو دربیاورند و نابود بکنند؟ خب علل مختلفی دارد. بالاخره جمهوری اسلامی آمده این منطقهی مهم و راهبردی و پُرمنفعت و پُرمعدن طبیعی و انسانی را از دست اینها خارج کرده؛ یک علّتش این است، امّا یک علّت دیگرش هم این است که این جمهوری اسلامی ندای استقلال و ندادنِ باج را بلند کرده. درست توجّه کنید! این کسانی که میخواهند مستقل از آمریکا و استکبار جهانی باشند، فقط ما نیستیم؛ کشورهای دیگر هم هستند که میخواهند مستقل باشند، میخواهند زیر فرمان آنها نباشند؛ تفاوتش این است که [برای] آنها یک سیاست است، اینجا یک ایمان و باور دینی است؛ این مهم است؛ آنچه برای دشمن مهم است این است. بله، سیاست کشورها این است که زیر بار آمریکا نباشند، امّا با داد و ستد، با گفتگو، با نشستن پشت میز مذاکره، احیاناً با زیرمیزیهایی مثلاً فرض کنید به بعضی از آدمهای مؤثّر، این سیاست عوض میشود. مگر نمیبینید در دنیا؟ امروز یک چیزی اعلام میکند، فردا ضدّ آن را اعلام میکند! بله، سیاستِ استقلال هست، سیاستِ باج ندادن هست، امّا سیاست تغییرپذیر است. اینجا اینجور نیست؛ اینجا استقلال و باج ندادن ایمان است، برخاستهی از دین است. وَ لا تَرکَنوا اِلَى الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّار؛(۹) اعتماد نکنید، تکیه نکنید؛ تُسِرّونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّة.(۱۰) اِنَّما یَنهاکُمُ اللَهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلوکُم فِی الدّینِ وَ اَخرَجوکُم مِن دِیارِکُم؛(۱۱) اینها آیات قرآن است. قرآن میگوید بایستی به این مستکبر، به این ظالم، به این حکومت ستمگر اعتماد نکنید. این ایمان، دیگر قابل خرید و فروش نیست. آن کسی که حاضر بشود از این ایمان عبور بکند، صلاحیّت خودش را برای اشتغال در این نظام از دست میدهد؛ تفاوتش این است. لذاست که روی جمهوری اسلامی بیشتر از همه جا تکیه دارند، بیشتر از همه جا [با ما] دشمنی دارند؛ دامنهی قدرت خودشان را به دیگران هم میخواهند گسترش بدهند، [ولی] به اینجا چندین برابر چنین نیّتی دارند؛ برای خاطر این است. عرض کردم علاوه بر امتیازاتی که کشور شما دارد، امتیازات طبیعی، امتیازات انسانی، امتیازات جغرافیایی، امتیازات اقلیمی، همه چیز، علاوهی بر اینها، این [امتیاز] مهم را هم دارد که میخواهد یک حکومت مستقلّی باشد، زیر بار نباشد، باج ندهد، زیر بار زور نرود، و آن هم برخاستهی از ایمان [است]؛ لذاست که این هدف است. بنابراین هدف، به زانو در آوردن جمهوری اسلامی است؛ این هدف است. راهبرد چیست؟ ایجاد اختلاف، ایجاد بیاعتمادی؛ بیاعتمادیِ دستجات سیاسی نسبت به همدیگر، گروههای مردمی نسبت به همدیگر، بیاعتمادیِ مردم به حکومت، بیاعتمادیِ حکومت به مردم، بیاعتمادیِ این به آن، این سازمان با آن سازمان که به هم بیاعتماد باشند، به هم بدبین باشند. وقتی بیاعتمادی به وجود آمد، امید به آینده هم از بین خواهد رفت. خب قهراً یک اختلافاتی وجود دارد؛ این اختلافات را نباید تبدیل کرد به گسل. یک وقت [بحث] «زن» را مطرح میکنند، یک وقت بحث «شیعه و سنّی» را مطرح میکنند، یک وقت «اختلاف نسلی» را مطرح میکنند، یک وقت مسائل گوناگون دیگر را، برای اینکه اختلاف ایجاد کنند؛ راهبرد دشمن ایجاد اختلاف است. البتّه تاکتیکها مختلف است؛ هر زمانی با یک تاکتیک؛ عمدهی تاکتیک هم دروغپردازی و شایعهسازی است؛ این کارها را میکنند برای اینکه بتوانند اختلاف ایجاد کنند. پس وقتی که ما میبینیم دشمن وحدت را آماج حملههای خودش قرار داده، وظیفهمان چیست؟ وظیفه این است که این اتّحاد را، این وحدت را حفظ کنیم، نگذاریم دشمن در این خواستهی پلید خودش پیروز بشود. این نمونههایی است از آنچه وجود دارد. بیستودوّم بهمن امسال انشاءالله به توفیق الهی، مظهر حضور مردم، مظهر عزّت مردم، مظهر اعتماد مردم به یکدیگر است؛ مظهر اتّحاد ملّی است. توصیهی من هم به همهی آحاد مردم عزیزمان این است که سعی کنند این راهپیمایی را، این روز بزرگ را، این حرکت باشکوه را، مظهر اتّحاد ملّی و وحدت ملّی قرار بدهند و این پیام را به طور صریح به دشمن برسانند که تلاش او برای از بین بردن اتحاد ملّی، تلاش خنثیشدهای است و نمیتوانند مردم را از هم جدا کنند، نمیتوانند مردم را از نظام جدا کنند، نمیتوانند نظام را به مردم بدبین کنند، نمیتوانند گروههای مختلف مردم را به جنگ با یکدیگر وادار کنند؛ اختلاف سیاسی، اختلاف نظر، اختلافات طبیعی در جامعه اشکالی ندارد، امّا نبایستی به زد و خورد، به تهمتزنی، به افترا و به امثال اینها منتهی بشود. این، آن راهبردی است که ما در مقابل راهبرد دشمن باید اتّخاذ کنیم. اگر همّت کنیم، نیّت کنیم، خدای متعال هم انشاءالله کمک خواهد کرد.
بیانات حضرت امام خامنهای در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش
اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَیطانِ الرَجیم
بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﻳﻘﻴﻨﺎً.
پیغمبر اکرم اسوهی حسنه است؛ این را قرآن بصراحت دارد میگوید. اسوه است یعنی چه؟ یعنی یک الگویی است که ما باید از این الگو تبعیّت کنیم؛ در قلّهای قرار گرفته، ما باید از این حضیض به سمت آن قلّه پیش برویم، حرکت کنیم. بشر تا آنجایی که میتواند باید حرکت کند به سمت آن قلّه؛ اسوه یعنی این.
خب، حالا وقتی بخواهیم به آن الگو و به آن اسوه اقتدا بکنیم، درسهایی که وجود دارد، یکی دو تا نیست، صدها درس وجود دارد؛ در زندگی شخصی پیغمبر، در زندگی خانوادگی پیغمبر، در حکومت پیغمبر، در شخصیّت اجتماعی پیغمبر با دوستانش، با دشمنانش، با مؤمنین، با کفّار صدها درس اساسی و مهم وجود دارد. یکی از این درسها را من امروز میخواهم مطرح کنم و آن، مضمون این آیهی شریفه است که فرمود: لَقَد جاءَکُم رَسولٌ مِّن اَنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَؤُفٌ رَّحیمٌ؛(۳) من روی این مسئلهی «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم» میخواهم تکیه بکنم. [میفرماید:] برای او رنجهای شما دردآور است، سخت است؛ شما که رنج میکشید، پیغمبر از رنج شما رنج میبرد. بلاشک این مخصوص به مسلمان معاصر پیغمبر نیست، خطاب به عموم مؤمنین در طول تاریخ است؛ یعنی امروز اگر شما در فلسطین رنج میکشید، در میانمار، در نقاط گوناگون دیگر مسلمانها رنج میکشند، بدانند این رنج، روح مطهّر پیغمبر را به رنج و زحمت درمیآورد؛ این خیلی مهم است. پیغمبر ما این جوری است. این حالت پیغمبر اکرم که در این آیهی شریفه بیان شده، نقطهی مقابل وضع دشمنان است که آن هم در این آیهی شریفه است: یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا لا تَتَّخِذوا بِطانَةً مِن دونِکُم لا یَألونَکُم خَبالًا وَدّوا ما عَنِتُّم».(۴) آنجا [برای] پیغمبر اکرم «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم»، اینجا [برای دشمنان] «وَدّوا ما عَنِتُّم»؛ رنج شما آنها را خوشحال میکند. ما الان این جوری هستیم؛ توجّه کنید که موقعیّت خودمان را در دنیای کنونی بشناسید.
یک طرف آن وجود مقدّسی است که «عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّم»، یک طرف هم جبههای است که «وَدُّوا مَا عَنِتُّم»؛ از رنج شما خوشحال میشوند، خرسند میشوند؛ از بدبختی شما، آنها احساس خوشبختی میکنند. طبعاً وقتی آن جبهه یک چنین حالتی دارد، سعی میکند شما را به سمت سختی، به سمت بدبختی سوق بدهد و پیش ببرد. این موقعیّت را باید بفهمیم، بدانیم، توجّه کنیم.
خب حالا این رنجهای امّت اسلامی در زمان کنونی ناشی از چیست؟ چرا ملّتهای مسلمان این قدر از لحاظ اقتصادی، از لحاظ فشارهای سیاسی، از لحاظ ایجاد جنگ و جنگهای داخلی و تسلّط و تصرّف و استعمار و استعمار نو و امثال اینها دچار رنجند؟ علّت این رنج کشیدن و در موضع رنج کشیدن قرار داشتن مسلمانها چیست؟ علل فراوانی دارد، علّتهای متعدّدی دارد. عقبماندگی علمی یکی از علل آن است؛ تن دادن به تسلّط استعمارگران یکی از علل آن است. علل متعدّدی دارد که حالا در این زمینه افرادی که اهل سیاستند، اهل تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی و مانند اینها هستند در این زمینهها کار کردهاند، هزاران مقاله نوشته شده، لکن یکی از عوامل که شاید مهمترین یا یکی از مهمترین عوامل باشد، تفرّق مسلمین است. ما قدر خودمان را نمیدانیم، قدر یکدیگر را نمیدانیم؛ اشکال بزرگِ کار ما این است؛ از هم جداییم، متفرّقیم.
وقتی که متفرّق هستیم، وقتی خیرخواهِ هم نیستیم، وقتی گاهی حتّی بدخواه همدیگر هستیم، خب نتیجه همین است. اینجا هم باز قرآن، صریح است. واقعاً در این مسائل زندگی بشر ما هیچ نقطهای مهم نداریم که قرآن در آن بصراحت ناطق نباشد؛ اینجا هم قرآن میفرماید که «وَ اَطِیعُوا اللَهَ وَرَسُولَهُ وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفشَلُوا وَ تَذهَبَ رِیحُکُم»؛(۵) وقتی تنازع کردید، فشل به وجود میآید؛ فشل یعنی سستی. «وَ تَذهَبَ رِیحُکُم» یعنی تَذهَبَ عِزّکم؛ یعنی عزّتتان از بین میرود. اختلاف که پیدا کردید، قهراً خاکنشین میشوید، قهراً ذلیل میشوید، قهراً وسیلهی تسلّط دیگران بر خودتان را فراهم میکنید. [نتیجهی] تفرّق این است.
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در خطبهی قاصعه که یکی از مهمترین خطبههای نهجالبلاغه است روی این مسئله تکیه کرده. امیرالمؤمنین مستمعین خود را به تاریخ ارجاع میدهد؛ میگوید ببینید گذشتگان، آن وقتی که با هم بودند، متّفق بودند، چه عزّتی پیدا کردند، چه حالتی پیدا کردند، امّا وقتی که از آن حالت یکپارچگی خارج شدند ادامه متن سخنرانی اینجا
کتاب : نقدی بر حجاب شرعی در عصر پیامبر
نویسنده: حسین سوزنچی
قیمت: رایگان
انتشار در hkashani.ir
ما مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، اگرچه در برخی احکام شرعی (مثل وضو) اختلاف نظر داریم، اما تعالیمی که از طریق آیات و روایات به دستمان رسیده، جای تردیدی برای ما نگذاشته که حجاب شرعی لازم برای یک زن مسلمان، پوشاندن تمام بدن غیر از صورت و دستان وی (تا مچ) است؛ و این مطلب بهقدری واضح بوده که امروزه، نه فقط بین مسلمانان، بلکه در تمام دنیا، پوشیدن این حجاب، علامتی برای شناسایی یک زن مسلمان به حساب میآید تاحدی که در سراسر جهان، حکومتهایی که با اسلام میانه خوبی ندارند، این مدل پوشش را، چون علامت مسلمانی یک زن است، در مدارس و ادارات خود برنمیتابند؛ یعنی این حجاب، علاوه بر کمک به حفظ اخلاقی جامعه، امروزه نقش پرچم را برای نشان دادن هویت یک زن مسلمان ایفا میکند.
نویسنده محترم کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر (ص)» درصدد برآمده این تلقی از حجاب زن مسلمان را به چالش بکشد و فرضیهاش این است که حجاب شرعی در آن زمان، این اندازه نبوده، بلکه چیزی در حد پوشاندن تنه و ران و بازو بوده، و اسلام اصراری بر پوشش زن در برابر مردان نامحرم ندارد.
کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نوشتهای است حدود ۱۰۰۰ صفحه از آقای امیر ترکاشوند که آن طور که در صفحه نمایهی آن ذکر شده، ظاهرا نگارش آن در سال ۱۳۸۹ به پایان رسیده، و با اصلاحاتی، در سال ۱۳۹۰ در فضای مجازی منتشر شده است. این کتاب به تدریج در میان افراد غیرمتخصص شیوع پیدا کرده و در میان طیف خاصی از جامعه به عنوان مدرک مهمی علیه حجاب شرعی قلمداد گردیده است؛ همین امر انگیزهای شد برای نگارش مقالهای که به بررسی میزان اعتبار آن بپردازد. اگرچه مقاله ضمیمه عمدتا به عنوان نقد کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نوشته شده، اما با یک نگاه ثانوی به تحلیلهایی که با استفاده از آیات و روایات به عمل آمده، مخاطب میتواند با استنادات و دلالتهای قرآنی و روایی بحث حجاب آشنا شود.
کتاب : نقدی بر حجاب شرعی در عصر پیامبر
نویسنده: حسین سوزنچی
قیمت: رایگان
انتشار در hkashani.ir
ما مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، اگرچه در برخی احکام شرعی (مثل وضو) اختلاف نظر داریم، اما تعالیمی که از طریق آیات و روایات به دستمان رسیده، جای تردیدی برای ما نگذاشته که حجاب شرعی لازم برای یک زن مسلمان، پوشاندن تمام بدن غیر از صورت و دستان وی (تا مچ) است؛ و این مطلب بهقدری واضح بوده که امروزه، نه فقط بین مسلمانان، بلکه در تمام دنیا، پوشیدن این حجاب، علامتی برای شناسایی یک زن مسلمان به حساب میآید تاحدی که در سراسر جهان، حکومتهایی که با اسلام میانه خوبی ندارند، این مدل پوشش را، چون علامت مسلمانی یک زن است، در مدارس و ادارات خود برنمیتابند؛ یعنی این حجاب، علاوه بر کمک به حفظ اخلاقی جامعه، امروزه نقش پرچم را برای نشان دادن هویت یک زن مسلمان ایفا میکند.
نویسنده محترم کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر (ص)» درصدد برآمده این تلقی از حجاب زن مسلمان را به چالش بکشد و فرضیهاش این است که حجاب شرعی در آن زمان، این اندازه نبوده، بلکه چیزی در حد پوشاندن تنه و ران و بازو بوده، و اسلام اصراری بر پوشش زن در برابر مردان نامحرم ندارد.
کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نوشتهای است حدود ۱۰۰۰ صفحه از آقای امیر ترکاشوند که آن طور که در صفحه نمایهی آن ذکر شده، ظاهرا نگارش آن در سال ۱۳۸۹ به پایان رسیده، و با اصلاحاتی، در سال ۱۳۹۰ در فضای مجازی منتشر شده است. این کتاب به تدریج در میان افراد غیرمتخصص شیوع پیدا کرده و در میان طیف خاصی از جامعه به عنوان مدرک مهمی علیه حجاب شرعی قلمداد گردیده است؛ همین امر انگیزهای شد برای نگارش مقالهای که به بررسی میزان اعتبار آن بپردازد. اگرچه مقاله ضمیمه عمدتا به عنوان نقد کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نوشته شده، اما با یک نگاه ثانوی به تحلیلهایی که با استفاده از آیات و روایات به عمل آمده، مخاطب میتواند با استنادات و دلالتهای قرآنی و روایی بحث حجاب آشنا شود.
نویسنده: حمید حسام
ناشر: انتشارات صریر
خرید نسخه الکترونیک متنی و صوتی:
خرید نسخه صوتی:
چشمم باز شد، دور و برم چند پرستار دیدم. یکی از آنها شورت پارچهای آورد که با کمک او و بقیه بپوشم، ملحفه را کنار زدند، دیدم پا ندارم.
روبروی اتاق، فرمانده لشکر حاج علی شادمانی ایستاده بود و داشت گریه میکرد.
هرچه فکر کردم کجا بودم و چه اتفاقی افتاده چیزی به یاد نیاوردم. بیمارستان در بانه بود. اما امکاناتی برای درمان نداشت. چند مسکن و سرم تزریق کردند چشمانم کمی سو گرفت، هنوز دانههای اشک را روی صورت فرمانده لشکر میدیدم که دست توی موهایم میکشید و دلداریم میداد.
در بیمارستان همان پوست نیمبند پای چپ را با قیچی کندند و هر دو پا مثل هم از زیر زانو قطع شدند و استخوانها از بالای زانوهای هر دو پا تا کشاله ران شکسته و پر از ترکش ریز.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
سلام بر یاران حسین (علیهالسّلام) و سلام بر لشگر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر باایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانههایی چون سُلگی و خوشلفظ را به ما شناساند. ساعتهای خوش و باصفائی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم:
درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم
هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره چون میتوانم یافتن سوی درون من هم ...
در میان کتابهای خاطرات جنگ، این، یکی از بهترینها است. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همّت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شدهاند. کتاب خانم ضرّابی در شرح حال شهید عالیمقام علی چیتسازیان نیز دارای همین برجستگیها است. این دو نفر از ستارگان اقبال همدانند.
نویسنده: مریم قربان زاده
نشر ستاره ها
قیمت: ۱۵۰۰ تومان
خرید نسخه الکترونیک
«روضه ابوالفضل» به کوشش مریم قربانزاده، کتاب اول از مجموعه خاطرات شهدای دانشجوی پزشکی استان خراسان بزرگ در دوران دفاع مقدس با نام «روپوشهای سفید» است. این دفتر، خاطراتی از دانشجوی پزشکی، شهید «هاشم مرگان ازغدی» از زبان خویشاوندان و دوستان و نزدیکان او است:
به اقتضای پسر بچگی و نوجوانی، دعواهایمان فرق داشت. گاهی شوخی شوخی شروع میشد و بعد به جاهای باریک میکشید. گاهی یک مسابقه کشتی به دعوا ختم میشد.
یک بار در همین دعوا و کشتی گرفتنها، هاشم را هل دادم. سرش به اشکاف خورد. تخته سه لایی نازک اشکاف لا خورد و به اندازه یک کف دست رفت توی دیوار. هاشم اول گفت: «آخ سرم»، اما وقتی چشمش به اشکاف افتاد گفت: «اوه، اوه، جواب آقا رو چی بدیم؟!».
دوباره رفیق شدیم و کلی با اشکاف ور رفتیم تا بالاخره کمی بهتر شد، اما آقام خیلی زود فهمید...
ناشر: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
دوره: یازده جلد
قیمت : رایگان
نسخه الکترونیک
دریافت مجموعه کتاب
حرکتی که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ با تسخیر لانه جاسوسی امریکا در تهران آغاز کردند، بیتردید در تاریخ مبارزات ملتهای تحت سلطه نقطه عطف به شمار میرود. دانشجویان با داشتن تحلیل دقیق از روند حوادثی که داشت انقلاب اسلامی را به انحراف میکشاند و با انجام این حرکت، دست به اقدامی زدند که از نگاه امام خمینی (ره) انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود. برای درک این تعبیر لازم است ابعاد پیچیده این حرکت از جنبههای مختلف سیاسی، امنیتی، حقوقی، اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد. حرکت دانشجویان تداوم حرکتی بود که از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آغاز شده و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسیده بود اما انقلاب اسلامی نمیتوانست بدون خشکاندن ریشههای استعمار به حیات خود ادامه دهد و مردم ایران باید مبارزه خود را برای جلوگیری از تکرار تجربه تاریخی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در داخل کشور ادامه میدادند.
هنگامی که اسناد موجود در سفارت به دست آمد و گزارشهای مستندِ دخالت امریکا در امور داخلی ایران و طراحی توطئههای مختلف ـ قبل و بعد از پیروزی انقلاب ـ آشکار شد همچنین به دلیل حمایت امام خمینی از این اقدام، افشاگری درباره سیاستها و روشهای امریکا در برخورد با تحولات ایران و سایر کشورها آغاز گردید. امام (ره) رهبری حرکت دانشجویان را شخصاً برعهده گرفت و مبارزه علیه ریشههای نفوذ امریکا در ایران به اوج رسید.
نظر امام خمینی درباره مبارزة همزمان علیه استبداد سلطنتی و سلطه استعماری، پس از تصرف لانه جاسوسی به اثبات رسید. با افشای اسناد لانه جاسوسی، در عمل مشخص شد که اگر مبارزه تنها با سقوط . . .
«این کاری که اخیراً شروع شده که از شماها با این جزئیات و ریزهکاریها خاطرات میگیرند، این هم کار خیلی خوبی است. ما دو جلد از این کتابهای شما را خواندیم، یکی کتاب آقای بنایی را خواندم یکی هم کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.» (۱۳۹۲/۱۱/۰۱)
مترجم: آیتالله العظمی سید علی خامنهای
ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی
موضوع کتاب: سیاست
تاریخ چاپ: تابستان۱۳۹۷
قیمت: رایگان
در کیفیت و حجم های مختلف متناسب با سرعت و حجم اینترنت
دریافت نسخه چاپی کتاب صلح امام حسن، پرشکوهترین نرمش قهرمانانهی تاریخ
تاریخ بخوانید: حقیت صلح امام حسن مجتبی چه بود؟
از مهم ترین حوادث زندگی مبارک امام حسن علیه السلام صلح او با معاویه است. که نفاق ها و خیانت های سپاه امام (ع) موجب آن شد.
انتشار کتاب صوتی صلح امام حسن، پرشکوهترین نرمش قهرمانانهی تاریخ از سوی وب سایت http://khamenei.ir
کتاب «صلح امام حسن؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانهی تاریخ» از سوی انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شد. اصل این کتاب با عنوان «صلح الحسن» تألیف عالم جلیلالقدر "شیخ راضی آلیاسین" از علمای حوزهی نجف بوده است که در سال ۱۳۴۸ شمسی توسط حضرت آیتالله خامنهای در سن سی سالگی ترجمه شده است. معظمٌله در مقدمهی کتاب، انگیزهی خویش را اینگونه بیان میکنند:
«اینک که با فراهم آمدن ترجمهی این کتاب پر ارزش و نامی، جامعترین و مستدلترین کتاب دربارهی «صلح امام حسن» در اختیار فارسیزبانان قرار میگیرد، اینجانب یکی از آرزوهای دیرین خود را برآورده مییابم و جبههی سپاس و شکر بر آستان لطف و توفیق پروردگار میسایم.
پیش از اینکه به ترجمهی این کتاب بپردازم، مدتها در فکر تهیهی نوشتهای در تحلیل موضوع صلح امام حسن بودم و حتی پارهای یادداشتهای لازم نیز گرد آورده بودم؛ ولی سپس امتیازات فراوان این کتاب، مرا از فکر نخستین بازداشت و به ترجمهی این اثر ارزشمند وادار کرد.
مگر که جامعهی فارسیزبان نیز -چون من- از مطالعهی آن بهره گیرد و هم برای اولین بار دربارهی این موضوع بسی بااهمیت، کتابی از همهرو جامع، در معرض افکار جویندگان و محققان قرار گیرد.»