کتاب:  اللهوف علی قتل الطفوف

آه‌هاى سوزان بر کشتگان بیابان - ترجمه فارسی

نویسنده: سید علی بن موسی بن جعفر بن طاووس

مسیر دریافت این کتاب در ادامه این مطلب قرار گرفته است.

سه ترجمه مختلف از این کتاب امروز در دسترس عزیزان می باشد که از سوی پایگاه اطلاع رسانی موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام منتشر شده است.

حضرت آیت الله امام خامنه ای درباره این کتاب و نویسنده اش می فرمایند " این سیدبن‌طاووس - که علی‌بن‌طاووس باشد - فقیه است، عارف است، بزرگ است، صدوق است، موثّق است، مورد احترام همه است، استاد فقهای بسیار بزرگی است؛ خودش ادیب و شاعر و شخصیت خیلی برجسته‌ای است. ایشان اوّلین مقتل بسیار معتبر و موجز را نوشت. البته قبل از ایشان مقاتل زیادی است. استادشان - ابن نَما - مقتل دارد، «شیخ طوسی» مقتل دارد، دیگران هم دارند. مقتلهای زیادی قبل از ایشان نوشته شد؛ اما وقتی «لهوف» آمد، تقریباً همه‌ی آن مقاتل، تحت‌الشّعاع قرار گرفت. این مقتلِ بسیار خوبی است؛ چون عبارات، خیلی خوب و دقیق و خلاصه انتخاب شده است" بیانات حضرت آیت الله امام خامنه ای در خطبه‌‌های نمازجمعه ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

درباره سید بن طاووس نویسنده این کتاب ، بیشتر بدانید.

درباره سید بن طاووس از زبان حضرت امام خامنه ای بیشتر بخوانید.

کتاب اللهوف علی قتل الطفوف نوشته سید بن طاووس با سه ترجمه منتشر شده است

نام کتاب مترجم
سوگ نامه کربلا محمد طاهر دزفولی دانلود کتاب
در رواق چشم های اشکبار علی کرمی دانلود کتاب
غم نامه کربلا محمد محمدی اشتهاردی دانلود کتاب

بخشی از متن کتاب لهوف ترجمه محمد طاهر دزفولی :

راویان حدیث چنین گفته اند که چون یک سال تمام از عمر شریف آن جناب گذشت، دوازده فرشته بر رسول مجید نازل گردید ؛ یکی به صورت شـیر، دومی به صورت گـاو ، سومی به صورت اژدهـا، چهارمی به صورت انسان و هشت مَلک دیگر هم به شـکل های مختلف بودنـد با روهای قرمز و بالهای خود را پهن نموده و می گفتنـد: یا محمـد! زود باشـد که به فرزنـد دلبند تو حسـین بن فاطمه علیهاالسلام نازل شود ماننـد آنچه که به هابیل از قابیل نازل گردیـد؛ و زود باشد که اجر و مزد شـهادت فرزند تو را، خدای متعـال بدهـد ماننـد آن اجر ثوابی که به هابیل بخشـیده و به گردن قاتل او بگـذارد ماننـد گناهی را که بر گردن قابیل است . و هیچ فرشـته مقربی در آسمانها باقی نماند مگر آنکه بر پیغمبر صلی الله علیه و آله نازل گردیدند و آن جناب را در قتل فرزند، تعزیه می گفتنـد و خبر می دادنـد آن رسول مکرم را به آن ثوابی که خـدای به امام حسـین علیه السـلام خواهـد داد و خاک قبر مطهر او را به رسول خداصـلی الله علیه و آله نشـان می دادنـد و آن حضـرت نفرین بر قاتلان فرزنـد، می نمود و عرض می کرد که پروردگارا، مخذول گردان کسی را که فرزند مرا خوار نماید و بُکش کشنده او را و او را از رسیدن به مراد خود بهره مند مگردان. راوی گوید: چون دو سال از عمر شـریف آن جناب گذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله را سفری پیش آمد؛
پس در پاره ای از راه که می رفت بایسـتاد و گفت : ِإنّـا لله َ و ِإنّـا ِإلَیْه را ِجعـو َن و چشـمان آن جنـاب اشـک آلود گردیـد و گریه نمود ؛ سـبب گریه را از آن حضـرت سؤ ال نمودنـد ،
فرمود : هـذا ِجبْرئیل. اینک جبرئیل است که مرا خبر می دهد از زمینی که کنار فرات واقع است و آن را کربلا می گویند که بر روی آن زمین فرزند دلبند من ، حسین فاطمه کشـته می گردد ! عرض نمودند : یا رسول الله ! کشـنده آن جناب کیست ؟ فرمود : کشـنده او مردی ست که نام نحس او یزید است - خدا و را لعنت کند - و گویا که من اکنون قتلگاه و محل قبر او را به چشم خود نظر می نمایم . چون رسول خداصلی الله علیه و آله از آن سـفر به مـدینه مراجعت فرمود ، مهموم و مغموم بود ؛ پس بر منبر بالا رفت و خطبه انشاء فرمود و مردم را موعظه نمود در حالی که حسن و حسـین علیهم السلام در خدمت آن بزرگوار در پیش روی آن حضرت بودند و چون از ادای خطبه فارغ گردید ، دست راست خود را بر سر حسن علیه السلام و دست چپ خود را بر سر حسین علیهالسلام بنهاد و سر مبارک را به سوی آسمان بلند نمود و گفت : خداونـدا ، به درستی که محمد صلی الله علیه و آله بنـده تو و نبی تو است و این دو فرزنـد از اطائب عترت و بهترین ذریه من و بنیان من اند . و ایشان را در میان اُمت خود می گذارم که جانشـین من اند و اینک جبرئیل خبر داد مرا که این فرزند من کشته خواهد شد و مخذول خواهد بود ؛ خداوندا کشته شدن را بر او مبارک گردان و او را از جمله سادات شهدا بگردان و مبارک مکن در حق قاتل و خوار کننده او . راوی گفت : پس مردم و اهل مسجد صداها به گریه و افغان بلند نمودند ، آن حضـرت فرمود که شما الان بر حال او گریه می کنید و حال آنکه او را یاری نخواهید کرد.
پس از اتمام آن مجلس ، بار دیگر به مسـجد مراجعت فرمود در حالتی که رنگ مبارک آن حضـرت متغیّر و روی نازنینش از شدت غضب سـرخ بود و خطبه مختصـر دیگر بخواند و در آن حال از چشمان آن حضرت اشک می ریخت پس فرمود : ایها الناس !
. . .

منابع :

پایگاه اطلاع رسانی موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام | http://ahlolbait.com

پایگاه حفظ و نشر حضرت آیت الله امام خامنه ای |khamenei.ir