مدتی بعد از انقلاب، شاید حدود 30 سال پیش، یک عده‌ای آمدند و سعی کردند این را جا بیندازند که به انتخابات به‌عنوان یک حق نگاه کنید نه به عنوان یک تکلیف. طبیعتاً آنها دنبال زمینه‌سازی برای این بودند که انتخابات را در کشور ما به‌صورتی در بیاورند که در غرب هست.
در غرب، آزادی و خیلی از امور سیاسی را به‌صورت یک «حق» بیان می‌کنند، این محل سوءاستفادۀ قدرت‌ها و محل فریب ملت‌ها قرار می‌گیرد و همین فضایی را ایجاد می‌کند که الان در غرب هست که رذل‌ترین سیاست‌مداران رو می‌آیند؛ کسانی که از آدم‌کشی ابایی ندارند. چیزی که الان داریم در جهان می‌بینیم، در حمایت غربی‌ها از داعش هم دیدیم. شاید مردم مغرب‌زمین به‌هیچ‌وجه راضی به این‌همه کشتار و جنایت نباشند اما در مجموع، سیاستمدارانی که در آن فضا انتخاب می‌شوند، رذل‌ترین انسان‌ها هستند که می‌توانند به‌راحتی دستور قتل بدهند. آخرین نمونه‌اش هم ترامپ ملعون هست که البته بدتر از پیشینیان خودش نبود، و دستور قتل شهید بزرگوار «سردار سلیمانی» را دادند. نمونۀ دیگرش هم حمایت غربی‌ها از جنایات اسرائیل است.
کسانی که در کشور ما دنبال این بودند که انتخابات را به‌عنوان یک «حق» تعریف کنند نه یک «تکلیف» در واقع داشتند جامعه را به همان سمت می‌بردند و بعد هم نتیجه‌اش می‌شد بازی‌دادن مدامِ مردم و روی کارآمدن کسانی که خودشان می‌خواهند و همیشه فضایی ایجاد می‌شد که از تبلیغات انتخاباتی آنها، غربگراها نتیجه می‌گرفتند.
ما برای اینکه فضای سالمی ایجاد شود، باید آن بُعد تکلیف بودن انتخابات را، همان‌طور که هست، تقویت کنیم.
شهید صدر می‌فرماید: فرق آزادی در اسلام و آزادی در غرب این است که آزادی در غرب، یک حق است و آزادی در اسلام یک تکلیف است؛ تکلیفی که می‌گوید «تو نباید برده باشی و به‌خاطرش مبارزه کنی» آزادی در غرب، به‌عنوان یک حق معرفی شده و حق هم قابل اغماض است یعنی هرکسی می‌تواند بگوید «این حق من است و می‌خواهم از حق خودم بگذرم!»
ما باید آموزه‌های دینی را دربارۀ انتخابات، تقویت کنیم. هم باید بگوییم که انتخابات تکلیف است، هم باید بگوییم که تکلیف خیلی مهمی است. هم باید بگوییم کسانی که دین‌دار نیستند یا دین‌دارانه به انتخابات نگاه نمی‌کنند، در واقع دارند یک حق عمومی را ضایع می‌کنند، دارند خلاف وجدان بشری کار می‌کنند، بسیاری از اموری که انسان وجداناً درک می‌کند و عقلاً می‌فهمد، دارند زیر پا می‌گذارند.
انتخابات، درست فعالیت نکنم، حق‌الناس را زیر پا گذاشته‌ام؟ اصلاً چرا نباید این را بگوییم؟ وقتی من می‌توانم در سرنوشت جامعه مؤثر باشم (هم اینکه به‌تنهایی یک رأی بدهم، هم اینکه بر اطرافیان خودم تأثیرگذاری داشته باشم) و بعد هم این کار را نکنم و این مسئولیت اجتماعی خودم را نادیده بگیرم و جامعه صدمه بخورد، اینجا حق‌الناس ضایع شده است یا نه؟ بله، یقیناً حق‌الناسی ضایع شده است.
این‌کار مثل نماز نخواندن نیست که یک مسئلۀ شخصی باشد و ربطی به حق‌الناس نداشته باشد، در اینجا یک مسئولیت اجتماعی ندیده گرفته شده است و شاید جرم این‌کار سنگین‌تر از جیب‌بری باشد، حتی جرمش سنگین‌تر از غارت بیت‌المال باشد؛ اگر شما غارتگر بیت‌المال یا کسانی که غارتگری بیت‌المال را رواج می‌دهند، سرِ کار بیاورید. اهمیت این کار خیلی بیشتر از نفس مبارزه با غارتگر بیت‌المال است. عرض بنده این است که به این بحث، بیشتر بپردازیم و بتوانیم در این زمینه‌ها مردم را روشن‌تر کنیم. ...

انتخابات در واقع تجلّی این روایت پیامبر(ص) است که فرمود: «کَما تَکُونوا یُوَلّى علَیکُم» (کنزالعمال/14972) هر جوری باشید همان‌جوری سرپرست پیدا می‌کنید. بدون انتخابات هم این وضعیت محقق می‌شود. کمااینکه بعضی‌ها گفتند چرا مردم سراغ علی‌بن ابی‌طالب(ع) نرفتند و سراغ دیگری رفتند؟ و بعد پاسخی شنیدند که دیگری چیزی از جنس همان مردم بود، ولی علی‌بن ابی‌طالب خیلی متفاوت بود. (متن کامل سخنرانی استاد پناهیان را از این جا بخوانید)